ریحانه جووووونریحانه جووووون، تا این لحظه: 16 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره
رانیا جووونرانیا جووون، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 3 روز سن داره
محمدحسین جوووونمحمدحسین جوووون، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره

ریحانه تمام زندگی من

من و روزمرگی های 3 تا گلهای زندگیم

آغاز باسواد شدنت مبارک

عزیزدلم امروز 30/7/92 روز شروع باسواد شدنت بود  . درواقع نگاره ها تموم شده و نوبت نشانه ها شده . تو در این روز تونسته بودی آ اول و ا غیر اول رو یاد بگیری و فرداش که 1/8/92 بود بـ اول و ب غیر اول را خانمتون بهتون یاد داده بود و تو دیگه میتونی آب و همچنین کلمه بابا را بنویسی و بخونی . عزیزم آغاز خواندن و نوشتن نشانه های فارسی بر شما مبارک . من که خیلی خوشحالم و اين روز به ياد ماندني را فراموش نخواهيم كرد.   حالا شدی باسواد... دل منم شده شاد ...
19 آبان 1392

بدون عنوان

سلام دختر عزیزم ، الان که من این مطلب می نویسم تقریبا از آخرین مطلب ارسالی 10 ماه میگذره درواقع چیزی که باعث شد اینقدر فاصله بیفته تو یادداشت ها ، رخداداد بزرگ و مبارک بدنیا اومدن خواهر جونت یعنی رانیا بود . اون شد که من دیگه نتونستم سری به وبلاگ تو بزنم و همینجوری موند حالا مجبورم  اتفاقهایی که توی این ایام افتاده را خلاصه وار بنویسم . فعلا اون چیزایی که یادم میاد می نویسم به مرور هم بقیه را که یادم افتاد اضافه میکنم . روزی که رانیا جون بدنیا اومد6/12/92 بود که تو بیمارستان شهیدچمران بدنیا اومد . بعد از 10 روز بخاطر اینکه اولین سالی بود که میخواستم عید و بمونم ساوه و نرم بیجار مجبور شدم خونه تکانی کنم البته با ک...
12 آبان 1392
1